ابر سودای تو آن لحظه که توفان از قاسم انوار غزل 235

قاسم انوار

آثار قاسم انوار

قاسم انوار

ابر سودای تو آن لحظه که توفان بارد

1 ابر سودای تو آن لحظه که توفان بارد دل دیوانه ما جان بجوی نشمارد

2 تخم سودای تو در بهر یقین افشاندم دل شناسد که: ازین بحر چه بر می دارد؟

3 زاهد از شیوه تقلید درین مزرع عمر من ندانم چه درودست و چها می کارد؟

4 واعظ از مستی عشاق ندارد خبری در چنین معصره ای غوره چه می افشارد؟

5 باد می آید و از کوی تو دارد خبری دل و جانها همه خون، تا چه خبر می آرد؟

6 دل ما را بصفا وصل تو جان می بخشد جان مارا بجفا هجر تو می آزارد

7 قاسمی، هر که دراین کوچه در آمد سر باخت غیر آن زاهد ترسیده که سر می خارد

عکس نوشته
کامنت
comment