- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ابر بر طرف گلستان گوهر افشان است باز خسرو گل را مگر عزم گلستان است باز
2 باز سنبل میدمد از باغ یا باد بهار از شمیم آن خم گیسو پریشان است باز
3 طره ی سنبل پریشان زلف شاهد بی قرار خواجه در کار قرار و فکر سامان است باز
4 در خروش بلبلان مطرب غزلخوان میرسد واعظ بیچاره شاد از پند رندان است باز
5 برگ برگ شاخ بر توحید یزدان آیتی ست خواجه صدرالدین چرا در فکر برهان است باز
6 تا شتاب عمر ببینند این جوانان، هر بهار گل بشاخ امروز و فردا خاک بستان است باز
7 از خرابی ساز آبادش عمارت تا بکی لطفها در کار دل کردی و ویران است باز
8 عارض گل بی حجاب و طلعت او بی نقاب چشم ابر و دیده ی من از چه گریان است باز
9 نیست پنداری نشاط آگاه از حالم طبیب درد میخواهم من و او فکر درمان است باز