-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 شهر بیدار از آن مردم خواب آلوده خلق سرمت از آن مست شراب آلوده
2 جز دو چشم تو که صد قافله دل بسته به بند نشنید است کسی رهزن خواب آلوده
3 زاهد وعارف و عامی زنگاه تو خراب نبود کس که نشد از تو خراب آلوده
4 گر به پیرانه سرم شب ببر آئی سرمست سازیم باز به تشریف شراب آلوده
5 گر حصاری زولای تو بود گرد جهان هیچ طوفان نکند خاک بآب آلوده
6 من گرفتم نکنم دعوی خونم بر خلق چه توان کرد بآن دست خضاب آلوده
7 شعر رنگین و تر آشفته گرت میباید دفتر خویش بکن ازمی ناب آلوده
8 نبری ذوق از آن لب که برد نام رقیب نوش داروست پس از زهر مذاب آلوده
9 هر کرا حب علی نیست بدیوان عمل دفتر اوست بدیوان حساب آلوده
10 گر برانی زسگان در خویشم بعتاب سر نهادیم بر آن حکم عتاب آلوده
11 ممکن است و نگرفته است صفات امکان بوتراب است نگشته به تراب آلوده