منشور دولتی که ز عشقم میسر است از جامی غزل 127

منشور دولتی که ز عشقم میسر است

1 منشور دولتی که ز عشقم میسر است طغرایش آن خطی ست که بر دور ساغر است

2 با من ز سعد و نحس مزن دم که خط جام حرز امانم از خطر چرخ و اختر است

3 بودم به خواب خوش که رسید از حریم دیر پیری که رشحه قدحش رشک کوثر است

4 گفت ای پسر دریغ بود نقد زندگی در دست آن حریف که مرگش برادر است

5 برخیز و باده خور که تو را خوابگاه عیش بیرون ز مهد نه پدر و چار مادر است

6 ساقی بیا که عشوه گیتی ز ره نبرد آن را که نشئه می لعل تو در سر است

7 درده زلال خضر که رفت آنکه گفتمی زهد مرا اساس چو سد سکندر است

8 جامی مشو فریفته کین چرخ کوژپشت چون حلقه از نشیمن اقبال بر در است

9 در ظل او گریز که عنقای همتش بر باز زر جناح فلک سایه گستر است

عکس نوشته
کامنت
comment