1 آشوب شهر طلعت زیبای او بود زنجیر عقل جعد چلیپای او بود
2 ما و دلی که خسته تیر بلای عشق ما و سری که بر سر سودای او بود
3 بالای او مرا به بلا کرد مبتلا یعنی بلا نتیجهٔ بالای او بود
4 بر خاک پای ماه من ار سر نسوده مهر پس چارمین سپهر چرا جای او بود
5 هشیاریش محال بود روز رستخیز هر کس که مست نرگس شهلای او بود
6 روزی که پاره میشود از هم طناب عمر امید من به زلف سمن سای او بود
7 هر سر سزای افسر زرین نمیشود الا سری که خاک کف پای او بود
8 هر جا حدیث چشمه کوثر شنیدهای افسانهای ز لعل شکرخای او بود
9 هر انجمن که جلوهٔ فردوس دیدهای دیباچهای ز روی دل آرای او بود
10 دانی قیامت از چه ندارد سر قیام در انتظار قامت رعنای او بود
11 شد روشنم ز نظم فروغی که بر فلک خورشید یک فروغ ز سیمای او بود
دیدگاهها **