1 چرخ فلک از قضا یکی پیکان زد زانو به زمین زد و مرا بر جان زد
2 گفتم چه زنی بیوفتادم کان زد والله که چنین زخم دگر نتوان زد
1 چه خوش عیش و چه خرم روزگار است که دولت عالی و دین استوار است
2 سخا را نو شکفته بوستان است امل را نو دمیده مرغزار است
1 شاهی که پیر گشته جهان را جوان کند سلطان ابوالملوک ملک ارسلان کند
2 وان نامه کان به نام ملک ارسلان بود دست شرف از آن به تفاخر نشان کند
1 شاها بنای ملک به تو استوار باد در دست جاه تو ز بقا دستوار باد
2 مسعود شاه نامی و تا سعد کوکب است با طالع تو کوکب مسعود یار باد