1 سرمایهٔ روزگارم از دست بشد یعنی سر زلف یارم از دست بشد
2 بر دست حنا نهادم از بهر نگار در خواب شدم نگارم از دست بشد
1 در سنگ اگر شوی چو نار ای ساقی هم آب اجل کند گذاری ای ساقی
2 خاک است جهان صورت برآرای مطرب باد است نفس باده بیار ای ساقی
1 آن روز که مرکب فلک زین کردند آرایش مشتری و پروین کردند
2 این بود نصیب ما زدیوان قضا ما را چه گنه قسمت ما این کردند
1 گر زانکه چو خاک ره ستمکش باشی چون باد همیشه در کشاکش باشی
2 زنهار ز دست ناکسان آب حیات بر لب مچکان گرچه در آتش باشی