1 شمع گر هر نفسی انجمنی بگزیند چشم پروانه بجز پرتو او کی بیند
2 مور خط بر لب شیرین تو گر کرده هجوم مور گو خوشه ای از خرمن حسنت چیند
3 زآشیان بلبل شیدا چو پرافشان گردد حاش لله که بجز با گل خود بنشیند
4 قطره پیوست چو با بحر و چو ذره با مهر نسزد گر خودی خود زمیانه بیند
5 روح آشفته که ازخاک درت پرورده گرد تن تا نفشاند بدرت ننشیند
6 سر سپرده به تو درویش تو ای دست خدا بولایت اکه اگر جز تو ولی بگزیند
دیدگاهها **