شمع گل بر کردهٔ نور چراغ از جویای تبریزی غزل 372

جویای تبریزی

آثار جویای تبریزی

جویای تبریزی

شمع گل بر کردهٔ نور چراغ حسن اوست

1 شمع گل بر کردهٔ نور چراغ حسن اوست لاله با این جوش آب و رنگ داغ حسن اوست

2 سبزهٔ پشت لبش موج ایاغ حسن اوست کاکل مشکین به سر دود چراغ حسن اوست

3 آفتاب عالم آرا با وجود این آب و تاب یک گل پژمرده پنداری زباغ حسن اوست

4 با دل صد شیر یک چشمش نیارم سیر دید بادهٔ مرد افکن امشب در ایاغ حسن اوست

5 خوبی رخسار او کی سر فرود آرد به ماه چهره با خورشید گشتن در دماغ حسن اوست

6 اینقدر رعنایی ناز از نیاز عاشق است اشک خونین من آب و رنگ باغ حسن اوست

7 خوبی او را نبیند دیدهٔ خودبین ما هر که از خود رفته جویا در سراغ حسن اوست

عکس نوشته
کامنت
comment