1 زابشخور وصل بهره اشکست مرا گلگونۀ رنگ چهره اشکست مرا
2 چون چرخ ز خورشید و ستاره شب و روز چشمی و هزار قطره اشکست مرا
1 باد بر خاک ترک تازی کرد با عروسان خفته بازی کرد
2 ابر از آب دیده وقت سحر جامۀ شاخ را نمازی کرد
1 مخور ای دل غم بسیار مخور ور خوری جز غم دلدار مخور
2 نه غم یار عزیزست؟ آن نیز اگرت هست نگهدار مخور