- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 بار غم بر دل و دل بر سر زلفش ترسم که گرانی کند و بگسلد این رشته زهم
2 ای نسیم سحر آهسته بر آن زلف گذر که زگستاخی تو سلسله ها خورد بهم
3 گر توانی رخش ای شام بپوشان در زلف ورنه با طلعت او شب نشود در عالم
4 باز وسواس خرد راه بدل جست ای عشق قدمی جانب ما غمزدگان نه ز کرم
5 تو نشینی و نشان باز نماند زانده تو خرامی و اثر باز نماند از غم
6 دست بگشای و ببین دل پی دل بر سروت پای بگذار و ببین جان پی جان زیر قدم
7 تو و آن ناز که بر جور فزایی ز نیاز من و آن عجز که بر مهر فزایم ز ستم
8 ای که یک لحظه غمینت نتوانم دیدن از چه یا رب نپسندی تو مرا جز باغم
9 با خیال تو بهر لحظه خیالیست مرا او همی لیس و لا گوید و من کان نعم
10 چه غم انگیز نشاطی تو برون روز ز بساط تا رسد گنجی بی رنج و نشاطی بی غم