مجیرالدین بیلقانی

مجیرالدین بیلقانی

مجیرالدین بیلقانی
مجیرالدین بیلقانی

دل سپر بفگند چون از مجیرالدین بیلقانی غزل 12

غزل 12 ام از 504 غزلیات

دل سپر بفگند چون درد ترا درمان نداشت

1 دل سپر بفگند چون درد ترا درمان نداشت عقل پی گم کرد چون گوی ترا میدان نداشت

2 صبر می زد لاف چون طوفان غم بالا گرفت عاجزی شد زانکه کشتی در خور طوفان نداشت

3 شحنه عشق تو تا سر حد جان آتش بزد بیشتر می شد ولیکن بیشتر فرمان نداشت

4 غم نمی بایست دل را وین به اقبال تو بود وانکه می بایست یعنی صبر یک جوزان نداشت

5 گوی زرد حسنت ولی ننهاد پای اندر رکاب زانکه اندر هفت کشور جای یک چوگان نداشت

6 خون دل خوردی و بروی لب همی خایم که او جان چرا پیشت به دندان مزد در دندان نداشت

7 ماند جانی با مجیر از وی به عیدی کن قبول کو به از جان از برای عید تو قربان نداشت

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر دل سپر بفگند چون درد ترا درمان نداشت

شاعر شعر دل سپر بفگند چون درد ترا درمان نداشت چه کسی است ؟

شاعر شعر دل سپر بفگند چون درد ترا درمان نداشت مجیرالدین بیلقانی می باشد.

شعر دل سپر بفگند چون درد ترا درمان نداشت در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 6 سروده شده است.

قالب شعر دل سپر بفگند چون درد ترا درمان نداشت چیست ؟

قالب شعر دل سپر بفگند چون درد ترا درمان نداشت غزل است

مضمون اصلی شعر دل سپر بفگند چون درد ترا درمان نداشت چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.
بنر