1 پیوند عشق را به جفا انقطاع نیست با دوست در مطالبه ی جان نزاع نیست
2 میراث فطرت است که لیلی همی برد با هیچکس دگر دل مجنون مشاع نیست
3 مقصود او تمام به لیلی سپردن است ورنه غرض ز وحشت مجنون سباع نیست
4 آتش در او فتاد ، ز خرمن طمع ببر آنجا که حکم عشق برفت امتناع نیست
5 بتوان کشید جور رقیب از برای دوست می روح پرور است ولی بی صداع نیست
6 ممکن نمیشود که کند دل به صبر خوی اضداد را به هیچ وجوه اجتماع نیست
7 طوفان رستخیر که گویند هایل است گر هست جز قیامت روز وداع نیست
8 هرگز زبون عشق نگشتی خرد ولیک کس را بر اقتضای قضا اطّلاع نیست
9 هیچ از خرد قبول نصیحت نمی کنم دانی چرا که گوشم بر استماع نیست
10 با دیو نفس کوش وگرنه نزاریا هر صف شکن ز روی حقیقت شجاع نیست
11 هر دم میار قلب به بیّاع گاه عشق کز قلب کم عیار تو کمتر متاع نیست
دیدگاهها **