1 تن بود گرو کرده جان از مبدأ جان عاقبت الامر ز تن گشت جدا
2 تن رفت به خاک باز و جان شد بر عرش یعنی همه فانی اند و باقیست خدا
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 کاش برون آمدی یوسف ما از نقاب تا به ملامت حسود بیش نکردی خطاب
2 نی چه حدیث است نی ما که و یوسف کدام شب پره و احتمال در نظر آفتاب
1 یقینم که ضایع نماند مرا زلالی به لب برچکاند مرا
2 اگر خواهد از تند بالای قهر به قعر جهنم دواند مرا
1 خوش بود بر طلوع صبح شراب زود بشتاب ساقیا بشتاب
2 پیشتر زان که آفتاب کند کلّه ی ما چو کوره ی پرتاب
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به