فروغی بسطامی

فروغی بسطامی

فروغی بسطامی
فروغی بسطامی

یار بی پرده کمر بست به رسوایی از فروغی بسطامی غزل 50

غزل 50 ام از 549 غزلیات

یار بی پرده کمر بست به رسوایی ما

1 یار بی پرده کمر بست به رسوایی ما ما تماشایی او ، خلق تماشایی ما

2 قامت افروخته می‌رفت و به شوخی می‌گفت که بتی چهره نیفروخت به زیبایی ما

3 او ز ما فارغ و ما طالب او در همه حال خود پسندیدن او بنگر و خودرایی ما

4 قتل خود را به دم تیغ محبت دیدیم گو عدو کور شو از حسرت بینایی ما

5 جان بیاسود به یک ضربت قاتل ما را یعنی از عمر همین بود تن آسایی ما

6 حالیا مست و خرابیم ز کیفیت عشق پس از این تا چه رسد بر سر سودایی ما

7 هر کجا جام می‌آن کودک خندان بخشد باده گو پاک بشو دفتر دانایی ما

8 نقد دنیا به بهای لب ساقی دادیم تا کجا صرف شود مایهٔ عقبایی ما

9 شب ما تا به قیامت نشود روز، که هست پردهٔ روز قیامت شب تنهایی ما

10 مگرش زلف تو زنجیر نماید ور نه در همه شهر نگنجد دل صحرایی ما

11 دل ز وصلت نتوان کند، بهل تا بکند سیل هجران تو بنیاد شکیبایی ما

12 ناتوان چشم تو بر بست فروغی را دست ورنه کی خاسته مردی به توانایی ما

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر یار بی پرده کمر بست به رسوایی ما

شاعر شعر یار بی پرده کمر بست به رسوایی ما چه کسی است ؟

شاعر شعر یار بی پرده کمر بست به رسوایی ما فروغی بسطامی می باشد.

شعر یار بی پرده کمر بست به رسوایی ما در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 13 سروده شده است.

قالب شعر یار بی پرده کمر بست به رسوایی ما چیست ؟

قالب شعر یار بی پرده کمر بست به رسوایی ما غزل است

مضمون اصلی شعر یار بی پرده کمر بست به رسوایی ما چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر باحال, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر باحال, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
بنر