-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 یار بی پرده کمر بست به رسوایی ما ما تماشایی او ، خلق تماشایی ما
2 قامت افروخته میرفت و به شوخی میگفت که بتی چهره نیفروخت به زیبایی ما
3 او ز ما فارغ و ما طالب او در همه حال خود پسندیدن او بنگر و خودرایی ما
4 قتل خود را به دم تیغ محبت دیدیم گو عدو کور شو از حسرت بینایی ما
5 جان بیاسود به یک ضربت قاتل ما را یعنی از عمر همین بود تن آسایی ما
6 حالیا مست و خرابیم ز کیفیت عشق پس از این تا چه رسد بر سر سودایی ما
7 هر کجا جام میآن کودک خندان بخشد باده گو پاک بشو دفتر دانایی ما
8 نقد دنیا به بهای لب ساقی دادیم تا کجا صرف شود مایهٔ عقبایی ما
9 شب ما تا به قیامت نشود روز، که هست پردهٔ روز قیامت شب تنهایی ما
10 مگرش زلف تو زنجیر نماید ور نه در همه شهر نگنجد دل صحرایی ما
11 دل ز وصلت نتوان کند، بهل تا بکند سیل هجران تو بنیاد شکیبایی ما
12 ناتوان چشم تو بر بست فروغی را دست ورنه کی خاسته مردی به توانایی ما