خط دمید از لب نوشین تو شیرین دهنا از جامی غزل 6

خط دمید از لب نوشین تو شیرین دهنا

1 خط دمید از لب نوشین تو شیرین دهنا خضر خواند انبته الله نباتا حسنا

2 خامه صنع ثنای تو رقم کرد به حسن برگل از سبزه نوخیز زهی حسن ثنا

3 درازل سر دهانت ز ملک خواست حکیم نعره برداشت که سبحانک لا علم لنا

4 سست بنیاد بود وعده وصل از تو بسی کی توان خانه امید برآن کرد بنا

5 عمرها پیش تو در ظل عنایت بودم داغ هجر تو بدل کرد عنایت به عنا

6 از قفس چند زند لاف تکلم طوطی یک نفس لعل شکرریز تو گو در سخن آ

7 مرد کو دست به زربخشی رندان نگشاد به بود بسته کف او چو عروسان به حنا

8 گربه خروار بریشم نبود تاری چند بس بود بر خرک عود ز اسباب غنا

9 می پرستان همه از صاف بقا در طربند کام جامی چه بود جرعه ای از جام فنا

عکس نوشته
کامنت
comment