-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 سعادتی که ز ناگه درآمدی ز درم خوش آمدی همه لطفی و مردمی و کرم
2 منم که زان لب شیرین حدیث میشنوم منم که باز در آن روی خوب مینگرم
3 به چشمهای خوشت میل عاشقان بیش است ز تشنگان به لب جوی و مفلسان به درم
4 همیشه طالب آب حیات میبودم چو بافتم بنشستم به کام دل بخورم
5 زمان هجر خیالت رسید فریادم وگرنه کی غم دوری گذاشتی اثرم
6 خبر مپرس که روز فراق چون بودی که از مشاهده امشب ز ذوق بیخبرم
7 مرا ز روی تو خورشید در شبستان است چه التفات بود سوی شمع یا قمرم
8 گر از بهشت کند امشبم طلب رضوان بگویمش که ازین روضه درنمیگذرم
9 اگر نظیر تو جوید نظر محال بود مگر خیال تو آید به خواب در نظرم
10 نهاد شکّر شکر تو در دهان همام حلاوتی که فراموش میکند شکرم