- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 فروزان چهره چون شمع آمدی، دلها تسلّی شد شب روشن سوادان از خطت صبح تجلّی شد
2 شنیدی شکوهام، از شرم طاقت آب گردیدم به حرفم گوش دادی، بر زبانم لفظ، معنی شد
3 به سویم گرم دیدی، شبنم آسا از میان رفتم به وصلم وعده دادی، خاطر از دوری تسلی شد
4 صبا می کرد ازگلشن به مرغان قفس نقلی دماغ آشفتگان را عطر گیسویت تمنّی شد
5 نمودی حسن روزافزون، بهشت نقد را دیدم به فرقم سایهٔ رحمت فکندی، رشک طوبی شد
6 دل دیوانه میزد با خیال نرگست نقشی ز شوخیهای مژگان تو، داغ چشم لیلی شد
7 حزین کنج قفس بیهوده می باشد پرافشانی به گیتی مایهٔ آسایشم کوتاه بالی شد