فروزان چهره چون شمع آمدی، از حزین لاهیجی غزل 372

حزین لاهیجی

آثار حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

فروزان چهره چون شمع آمدی، دلها تسلّی شد

1 فروزان چهره چون شمع آمدی، دلها تسلّی شد شب روشن سوادان از خطت صبح تجلّی شد

2 شنیدی شکوهام، از شرم طاقت آب گردیدم به حرفم گوش دادی، بر زبانم لفظ، معنی شد

3 به سویم گرم دیدی، شبنم آسا از میان رفتم به وصلم وعده دادی، خاطر از دوری تسلی شد

4 صبا می کرد ازگلشن به مرغان قفس نقلی دماغ آشفتگان را عطر گیسویت تمنّی شد

5 نمودی حسن روزافزون، بهشت نقد را دیدم به فرقم سایهٔ رحمت فکندی، رشک طوبی شد

6 دل دیوانه میزد با خیال نرگست نقشی ز شوخیهای مژگان تو، داغ چشم لیلی شد

7 حزین کنج قفس بیهوده می باشد پرافشانی به گیتی مایهٔ آسایشم کوتاه بالی شد

عکس نوشته
کامنت
comment