جعد مشکینت که دل وابسته از ابن حسام خوسفی غزل 40

ابن حسام خوسفی

آثار ابن حسام خوسفی

ابن حسام خوسفی

جعد مشکینت که دل وابسته سودای اوست

1 جعد مشکینت که دل وابسته سودای اوست بسته افسون سحر چشم مارافسای اوست

2 گر دلم پروانه آن شمع روشن شد چه شد ای بسا دل‌ها که چون پروانه ناپروای اوست

3 خانه چشمش سیه کان شوخ یغمایی‌صفت خانه صبر دل مسکین من یغمای اوست

4 نسبت بالای او با سرو کردم غقل گفت در چمن سروی نمی‌بینم که هم بالای اوست

5 دی به وعده گفت: فردا روی بنمایم ترا مژده‌ای خوش داد و دل بر وعده فردای اوست

6 هرکسی را بر جبین سیمای محبوبی دگر بر جبین خاک خورد من همه سیمای اوست

7 زاهدان مأوی به جنّت یافتند ابن حسام معتکف شد بر درش کان جنّت المأوای اوست

عکس نوشته
کامنت
comment