زاد راه عاشقان اشک است و از کمال خجندی غزل 944

کمال خجندی

آثار کمال خجندی

کمال خجندی

زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد و آه

1 زاد راه عاشقان اشک است و روی زرد و آه راه ازین گونه است بسم الله که دارم عزم راه

2 مهر او دعوی کتی آواز ثریا بگذاران نشنود قول تو کس تا نگذارانی این گواه

3 دی نظر می کردم آن روی و ازین به دولتی من ندیدم در جهان چندانکه می کردم نگاه

4 گر گه کاری شمارند آرزوی روی دوست ما چگونه روی او بینیم با چندین گناه

5 در دهانش جایگاه یک سخن گفتم که نیست باز دیدم این سخن هم بود بس بیجایگاه

6 کار اشک از چهره شمعی به عکس افتاده است عکسی باشد پیش مردم آب بر بالای کاه

7 در میان خون مژگان عاقبت چشم کمال خاک شد از انتظار او سقاءالله ثراه

عکس نوشته
کامنت
comment