- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 زاد راه او فغان و زاریست عزت و دولت همه در خواریست
2 گر تو خواهی دولت دیدار یار باش گریان همچو ابر نوبهار
3 گریه و زاری نشان درد بود هر که سوز و درد دارد مرد بود
4 دیدۀ بی گریه خود ناید به کار ناله و زاریست عاشق را شعار
5 زاد راه ع شق عجزست و نیاز گر درین ره می روی بگذر ز ناز
6 وصف عاشق ذلت و بیچارگی است نیستی و غربت و آوارگی است
7 روز و شب می شو به زاری و فغان گ ر همی خواهی که یابی زو نشان
8 هر که بیدردست از حق غافلست دردمند عشق با سوز دلست
9 سوز جان و درد و غم باید بسی تا در ین ره بو که گردی تو کسی
10 من نخواهم جاه و مال و طمطراق درد خواهم سوز عشق و اشتیاق
11 از عمل وز علم و زهدت سود نیست جز شکست و نیستی بهبود نیست