1 برترین مایه مرد را عقلست بهرین پایه مرد رد تقویست
2 بر جمادات فضل آدمیان هیچ بیرون از این دو معنی نیست
3 چون از این هر دو مرد خالی ماند آدمی و بهیمه هر دو یکیست
4 کافران را که آدمی نسبند نص بل هم اضل از این معنیست
1 بیمهر جمال تو دلی نیست بیمهر هوای تو گلی نیست
2 بگذشت زمانه وز تو کس را جز عمر گذشته حاصلی نیست
1 در دست غم یار دلارام بماندم هشیارترین مرغم و در دام بماندم
2 بردم ندب عشق ز خوبان جهان من از دست دل ساده سرانجام بماندم
1 کار دل از آرزوی دوست به جانست تا چه شود عاقبت که کار در آنست
2 کرد ز جان و جهان ملول به جورم با همه بیداد و جور جان جهانست