1 بهترین طاقی که زیر طاق گردون بستهاند بر فراز منظر آن چشم میگون بستهاند
2 حیرتی دارم که بنایان شیرین کار صنع بیستون طاق دو ابروی تو را چون بستهاند
3 از ازل تا حال گوئی نخل بندان قدت کردهاند انگیز تا این نخل موزون بستهاند
4 جذبهٔ دل برده شیرین را به کوه بیستون مردم ظاهر نگر تهمت به گلگون بستهاند
5 از سگان لیلیم حیران که در اطراف حی با وجود آشنائی راه مجنون بستهاند
6 مژده مجنون را که امشب محرمان بر راحله محمل لیلی به قصد سیر هامون بستهاند
7 کردهاند از وعدهٔ وصل آن دو لعل دلگشا پرنمک در کار تا از زخم ما خون بستهاند
8 زیر این خون بسته مژگان مردم چشم ترم از خس و خاشاک پل بر روی جیحون بستهاند
9 حاجیان خلوت دل با خیال او مرا دردرون جا دادهاند و در ز بیرون بستهاند
10 ترک خدمت چو نتوان کین بنده پرور خسروان پای ما درپایهٔ چتر همایون بستهاند
11 تا ز محرومی به خوابش هم نبینم محتشم خواب بر چشمم دو چشم او به افسون بستهاند
دیدگاهها **