1 گدای راهنشین گر کند تصور شاهی اثاث پادشهانش شود چگونه میسر
2 نه هرکه را که درافتد به دل خیال خلافت برند باجش بر در نهند تاجش بر سر
3 در آن محال که وهم و گمان مجال ندارد چگونه مور برد ره چگونه مرغ زند پر
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 هستی دو وجه دارد مخفی و ظاهر است کاندر وجود واجب و ممکن مصور است
2 از واجبست خالق و از ممکنست خلق چون معنی کلام که مخفی و ظاهر است
1 عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت صد شکر که این آمد و صد شکر که آن رفت
2 این با طرب و خرمی و فرخی آمد وان باکرم و محنت و رنج و مرضان رفت
1 امسال عید اضحی با نصرت و ظفر با موکب امیر نظام آمد از سفر
2 عید و امیر هر دو رسیدند و میربود عید و امیر هر دو رسیدند و میربود
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به