1 گدای راهنشین گر کند تصور شاهی اثاث پادشهانش شود چگونه میسر
2 نه هرکه را که درافتد به دل خیال خلافت برند باجش بر در نهند تاجش بر سر
3 در آن محال که وهم و گمان مجال ندارد چگونه مور برد ره چگونه مرغ زند پر
1 این چه جشنست کزو جان جهان در طرب است در نُه افلاک از او سور و سرور عجب است
2 چرخ در رقن و زمی سرخوش ویتی سرمست راست پرسی طرب اندر طرب اندر طرب است
1 الا تدارک ماه صیام بایدکرد خلاف عادت شرب مدام باید کرد
2 به مصلحت دو سه روزی نماز باید کرد ز می قعود و به تقوی قیام بایدکرد
1 تا سلیمان زمان زندان اسکندر گرفت کار عالم خاصه ایران رونقی دیگر گرفت
2 خسرو غازی هلاکوخان که از هر حملهای پشت صد لشکر شکست و روی صد کشور گرفت