گدای شهر را دانسته خلقی از محتشم کاشانی غزل 45

محتشم کاشانی

آثار محتشم کاشانی

محتشم کاشانی

گدای شهر را دانسته خلقی پادشاه من

1 گدای شهر را دانسته خلقی پادشاه من وزین شهرم سیه‌رو کرده چشم روسیاه من

2 چرا آن تیره اختر کز برای یکدرم صدجا رخ خود زرد سازد مردمش خوانند ماه من

3 کسی کو خرمن تمکین دهد بر باد بهر او چرا در زیر کوه غم بود جسم چو کاه من

4 به سنگم سر مکوب ای همنشین تا آستان او که از پای کسان فرسوده نبود سجده‌گاه من

5 به رخساریکه باشد هر نفس آئینهٔ صد کس چه بودی گر بر او هرگز نیفتادی نگاه من

6 اگر از آتشین دلها نسوزم خرمن حسنش همان در خرمن عمر من افتد برق آه من

7 مرا جلاد مرگ از در درآید محتشم یارب بکویش گر ز گمراهی فتد من بعد راه من

عکس نوشته
کامنت
comment