- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نبرد جلوهٔ گل جانب گلزار مرا می برد نالهٔ مرغان گرفتار مرا
2 بس که در پای گلی شب همه شب نالیدم خون دل می چکد از غنچهٔ منقار مرا
3 برده دل را و سر غارت ایمان دارد نگه شوخ تو آورده به زنهار مرا
4 بود آیا که شبی باز به خوابش بینم؟ شمع بالین شود، این دولت بیدار مرا
5 سر هم بزمی خورشید ندارم چو مسیح بگذارید در این سایهٔ دیوار مرا
6 ابر هرگز نکند دامن دریا خالی دل کجا می شود از گریه سبکبار مرا؟
7 بس که ابنای زمان جمله دنی طبعانند از بها می فکند، جوش خریدار مرا
8 افعی نرم نما، دشمن جان است حزین حذر افزون بود از مردم هموار مرا