صلای باده زد پیر خرابات از جامی غزل 96

صلای باده زد پیر خرابات

1 صلای باده زد پیر خرابات بیا ساقی که فی التاخیر آفات

2 من و مستی و ذوق می پرستی چه کار آید مرا کشف و کرامات

3 می و نقل است ورد من شب و روز بنامیزد زهی اوراد و اوقات

4 سلوک راه عشق از خود رهایی ست نه قطع منزل و طی مقامات

5 جهان مرآت حسن شاهد ماست فشاهد وجهه فی کل ذرات

6 سعادت خواهی از عادت گذر کن که ترک عادت است اصل سعادات

7 مزن بیهوده لاف عشق جامی فان العاشقین لهم علامات

عکس نوشته
کامنت
comment