- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 ذرات کون پرتو خورشید مطلق است در بحر عشق جمله جهان همچو زورق است
2 دارد فراغت از من و مائی و هست و نیست اندر محیط مستی او هر که مغرق است
3 زاهد نبرد بهره از ذوق عارفان بر دل فسرده زانکه در ذوق مغلق است
4 هرکو ندید روی تو در پرده دو کون در پیش عارفان تو نادان احمق است
5 بی بهره هیچ ذره ز خورشید عشق نیست زیرا که نور عشق بذرات ملحق است
6 وحدت اگر بصورت کثرت ظهور کرد غیر خداست باطل و حق دایما حق است
7 زاهد ز گفت عشق مکدر شود ولی دایم ز سرعشق اسیری مزوق است