1 تیر غم هجران تو ازجان بگذشت دل بود سپر تیر به پیکان بگذشت
2 چون دید جراحتم طبیب دل گفت بیچاره تو را درد ز درمان بگذشت
اولین نفری باشید که نظر میدهید
این شعر چه حسی در تو زنده کرد؟ برداشتت رو بنویس، تعبیرت رو بگو، یا پرسشی که در ذهنت اومده رو مطرح کن.
1 مرا ز دیده و دل دور کرد یار چرا ز دست داد مرا زود آن نگار چرا
2 به اختیار نبودم جدایی از بر دوست ز ما کناره گزید او به اختیار چرا
1 نه توان پیش تو آمد نه تو آیی بر ما کیست پیغام رسان من و تو غیر صبا؟
2 بیش از این طاقت بار شب هجرانم نیست ای عزیز از سر لطفت ز در بنده درآ
1 درون دیده نشستی و دل شدت ماوا نظر چرا نکنی دلبرا ز مهر به ما
2 تو جانی و تن رنجور من چنین مهجور ز روی لطف نگارا مشو ز تن تو جدا
شماره موبایل خود را وارد کنید:
کد ارسالشده به