- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 برهان دین و حجت اسلام خواجه نصر ای منظر تو مظهر الطاف کردگار
2 وی آنکه خاکپای ترا شاه اختران زیبد که تاج سر کند از بهر افتخار
3 من بنده در مدایح سلطان معز دین گفتم قصیده ئی خوش و مطبوع و آبدار
4 اول بر آستان تواش عرضه داشتم بردی بر آسمانش ز تحسین بیشمار
5 و آخر نگشت خاطر تو ملتفت بد آنک شعرم بفر مدحت شه یابد اشتهار
6 زینرو چو زر ناسره در دست من بماند هر چند بود پاکتر از در شاهوار
7 آری بهر کجا که روم حرفه الادب باشد مرا ملازم و همراه و یار غار
8 ور نیست حرفه الادب آخر ز بهر چیست کین بنده را ز صدمت احداث روزگار
9 پیوسته با عنایت چون تو مر بیئی چون خال و زلف سیمبرانست حال و کار
10 شعر مرا که عرصه عالم فرو گرفت مانند صیت معدلت شاه کامکار
11 حقا که در جناب افاضل مآب تو دارم طمع که بهتر ازین باشد اعتبار