بی نشانی همه شان است به از حزین لاهیجی غزل 620

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

حزین لاهیجی

بی نشانی همه شان است به عنقا مفروش

1 بی نشانی همه شان است به عنقا مفروش کنج عزلت چو دهد دست، به دنیا مفروش

2 خونبها صید تو را حلقهٔ فتراک بس است سر شوریده به آن زلف چلیپا مفروش

3 دیده ای مست، تو را از پی عبرت دادند شوخ چشمانه به دنبال تماشا مفروش

4 پیش ما مرگ به از ناز طبیبانه بود خلوت خاک به آغوش مسیحا مفروش

5 هر چه خواهی ببر ای ابر بهار از مژه ام به عبث آب رخ خویش به دریا مفروش

6 مستی آسان نبود، حوصله ای می خواهد توبه این شیشه دلی هوش به صهبا مفروش

7 چون گل هرزه درا، دفتر دل باد مده خاطر جمع، به یک خندهٔ بیجا مفروش

8 طور دل نیست، کجا طاقت دیدار آرد؟ جلوه ای برق جهانسوز به خارا مفروش

9 به فسون سازی زاهد مرو از راه حزین مذهب عشق به تسبیح و مصلّا مفروش

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر