-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 نبود عروس ملک سزای کنار و بوس بؤساً لک ار کنار نگیری ازین عروس
2 شه را چو در دوام بقا اختیار نیست دم دم چرا خطاب رسد هر دمش ز کوس
3 مجنون که دور مانده ز لیلیست روز و شب جانی پر از دریغ و زبانی پر از فسوس
4 این بس که در نواحی حی می برد به روز شب در سماع شوق به بانگ سگ و خروس
5 بردند آب صفوت رندان پاکباز پیران گول گیر و مریدان چاپلوس
6 لُبّ است سرّ عشق و سبوس است مابقی لب کی شناسد آنکه بود درخور سبوس
7 جامی تو مرغ عالم یکرنگی آمدی بر خویش بشکن این قفس عاج و آبنوس