-
لایک
-
ذخیره
- سوالات متداول
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 توان شناخت ز خونی که ریخت بر رویم که صید زخمی آن ترک سخت بازویم
2 امید طلعت او میبرد به هر جایم هوای طرهٔ او میکشد به هر سویم
3 به هر چه مینگرم جلوهٔ تو میبینم به هر که میگذارم قصهٔ تو میگویم
4 مجو خلاف رضای مرا که در همه عمر به جز مراد تو هیچ از خدا نمیجویم
5 اگر چه نام برآوردهام به لاقیدی ولی مقید آن حلقههای گیسویم
6 به حلقهای که سر زلف او دست افتد مسلم است که مشک ختا نمیبویم
7 اگر وصال میسر شود، مگر نشود به جای پا ز پی او به فرق میپویم
8 ملک به دیده کشد خاک من پس از مردن اگر قبول کند خاک آن سر کویم
9 مرا که شیر نکردی شکار در میدان کنون اسیر غزالان عنبرین مویم
10 ز مهر دوست فروغی چگونه شویم دست مگر که دست به خون آب دیدگان شویم