1 معشوقه به گرمابه شبی با ما بود ما را ز فروغ چهره خورشید نمود
2 گِل بر سر گُل میزد و من میگفتم خورشید به گِل کجا توانی اندود
1 گرچه سیاحان جهان گردیدهاند مثل رویت کافرم گر دیدهاند
2 مهرورزان پیش نقش روی تو بر جمال شاهدان خندیدهاند
1 یاد باد آن راحت جان یاد باد عاشقان را عهد جانان یاد باد
2 چون تماشا را به سروستان رویم قد آن سرو خرامان یاد باد
1 اگر بختم دهد باری که یارم همنشین باشد زهی مقبل که من باشم زهی دولت که این باشد
2 نباید این چنین ماهی برون از هیچ خرگاهی نظیرش گر همیخواهی مگر در حور عین باشد