مسعود سعد سلمان

مسعود سعد سلمان

مسعود سعد سلمان
مسعود سعد سلمان

شد مایه ظفر گهی از مسعود سعد سلمان قصیده 171

قصیده 171 ام از 1098 قصاید

شد مایه ظفر گهی آبدار تیغ

🌙 حالت شب
شماره بیت
اندازه متن
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
  • 6
  • 7
  • 8
  • 9
  • 10
  • 11
  • 12
  • 13
  • 14
  • 15
  • 16
  • 17
  • 18
  • 19
  • 20
  • 21
  • 22
  • 23
  • 24
  • 25
  • 26
  • 27
  • 28
  • 29
  • 30
  • 31
  • 32

1 شد مایه ظفر گهی آبدار تیغ یارب چه گوهرست بدینسان عیار تیغ

2 گر داشت بر زمرد و لؤلؤ چرا کنون در باغ رزم شاخ بسد گشت بار تیغ

3 لاله کند به خون رخ چون زعفران خصم گر نه دراز خزان شکفد نوبهار تیغ

4 آتشکده شود دل سندان نهاد مرد زان آبدار صفحه سندان گداز تیغ

5 در ظل فتح یابد عالم لباس امن چون شد برهنه چهره خورشیدوار تیغ

6 چون بخت ملک تیغ سپارد به شاه حق جان های اهل باطل زیبد نثار تیغ

7 دست زمانه یاره شاهی نیفکند در بازویی که آن نکشیدست بار تیغ

8 گلهای لعل گردد در بوستان ملک خون های تازه ریخته در مرغزار تیغ

9 از تیغ بی قرار گشاید قرار ملک جز در دل حسود مباد قرار تیغ

10 سر سبز باد تیغ که در موت احمرست جان عدوی ملک شه از انتظار تیغ

11 سلطان علاء دولت کز یمن دولتش در ضبط دین و دنیا عالی است کار تیغ

12 مسعود کز سعادت فرش فتوح ملک بگذشت از آنچه آمدی اندر شمار تیغ

13 مر ملک را ز تیغ حصاریست آهنین تا دست شاه باشد عالی حصار تیغ

14 تیغ اختیار کرد که عالم بدو دهند چرخ اعتراض نارد بر اختیار تیغ

15 با روی دادزی سفر آن می کند که آن بر روی روزگار بود یادگار تیغ

16 اکنون به فخر تیغ سخنور شود که آن از کرده های مفخر او افتخار تیغ

17 روزی که مغز مردان گردد غذای تیر جایی که جان گردان باشد شکار تیغ

18 در وصف کارزار برآید دخان مرگ در تف رزمگاه بخیزد شرار تیغ

19 آواز تندر آرد در گوش باد گرز باران خون چکاند در تن بخار تیغ

20 چونان همی درآید در کار و بار حرب کافزون کند ز سطوت خود کار و بار تیغ

21 گه بر تن گروهی درد دثار عمر گاهی ز خون قومی سازد شعار تیغ

22 بوسه دهد سپهر بر آن دست فرخش چون آرزوی تیغ نهد در کنار تیغ

23 از بهر غرقه کردن و سوز مخالفت با هم موافقند به طبع آب و نار تیغ

24 ای خسروی که ملک تو را جانسپار گشت وز رنج گشت حاسد تو جانسپار تیغ

25 تو کیقباد تختی و نوشیروان تاج افراسیاب خنجر و اسفندیار تیغ

26 آن غم گرفت جان بداندیش ملک تو کانرا شفا نباشد جز غمگسار تیغ

27 آموخت درفشانی و یاقوت و زر ناب زانرو بود که دست تو گشته ست یار تیغ

28 با زر روی دشمن و یاقوت خون خصم اندر یمین تو چه کم آید یسار تیغ

29 یکرویه کرد خواهد گیتی تو را از آن دو رو ازین جهة شده مشخص نزار تیغ

30 تا حد تیغ باشد نصرت از ملک تا نوک کلک باشد مدحت نگار تیغ

31 باد آن خجسته دست تو در زینهار خلق کاورده دین حق را در زینهار تیغ

32 توقیع باد نامت برنامه ظفر تاریخ باد کارت بر روزگار تیغ

شعر قالب : قصیده سبک : خراسانی
عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر شد مایه ظفر گهی آبدار تیغ

شاعر شعر شد مایه ظفر گهی آبدار تیغ چه کسی است ؟

شاعر شعر شد مایه ظفر گهی آبدار تیغ مسعود سعد سلمان می باشد.

شعر شد مایه ظفر گهی آبدار تیغ در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 5 سروده شده است.

قالب شعر شد مایه ظفر گهی آبدار تیغ چیست ؟

قالب شعر شد مایه ظفر گهی آبدار تیغ قصیده است

سبک شعر شد مایه ظفر گهی آبدار تیغ چیست ؟

سبک شعر شد مایه ظفر گهی آبدار تیغ سبک خراسانی است

مضمون اصلی شعر شد مایه ظفر گهی آبدار تیغ چیست؟

این شعر در دسته‌بندی پندآموز, شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن پندآموز, شعر شاد, شعر فارسی, شعر قشنگ, شعر کوتاه, طبیعت, عارفانه, عاشقانه, غمگین, مرگ, می‌نوشی است.
مسعود سعد سلمان

شد مایه ظفر گهی از مسعود سعد سلمان قصیده 171

قصیده 171 ام از 1098 قصاید
بنر