آن رخ نه بینم ار نبردی زلف از کمال خجندی غزل 51

کمال خجندی

آثار کمال خجندی

کمال خجندی

آن رخ نه بینم ار نبردی زلف پر ز تاب

1 آن رخ نه بینم ار نبردی زلف پر ز تاب شب مقطع نگشته نه بیند کسی آفتاب

2 بر گوشه عذار تو مستیست خفته چشم نزدیک صبح از پی آن می رود به خواب

3 دندان شانه می کشد آن چین زلف و بس نامش خطا نبود که خواندیم مشک ناب

4 گفتی پس از هلاک نو دست از جفا کشم ای عمر ناگزیر چرا می کنی شتاب

5 شوق رخ و لب تو ز دل خون چکاند خون از آتش و نمک کند این گربه ها کباب

6 نقش درت همیشه به خون بر کشد سرشک همچون محرران که به سرخی کشند باب

7 خط مای اشک بر ورق چهره کمال گر آیدت به چشم روان خوانیش جواب

عکس نوشته
کامنت
comment