-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 کهتر و مهتر از وضیع و شریف همه از روزگار رنجورند
2 دوستان گر به دوستان نرسند اندر این روزگار معذورند
3 ترکان تو وشاق خورشید شمشیر زن وفلک سوارند
4 در بزم چو لاله دلگشایند در رزم چو شیر پایدارند
5 در مجلس لهو جان فزایند در حالت حرب جان نثارند
6 از پرده لعب گر به ناگاه بر ماه فلک نظر گمارند
7 صد تیر به یک کمان نهاده در دامن آسمان شمارند