- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 این منم در صحبت جانان که جان میپرورم گر به خوابش دیدمی هرگز نگشتی باورم
2 دیده میمالم که نقش دوست است این یا خیال صورتش تا بیش میبینم در او حیرانترم
3 سالها خون خوردهام در انتظار وعدهای تا از آب زندگانی شد لبالب ساغرم
4 با چنین رو و لبی گو شمع و شیرینی مباش با نسیم زلف او فارغ ز مشک و عنبرم
5 غیرتم آید که گیرد در کنارش چون منی ور نه امشب تا به وقت صبح بودی در برم
6 حیف باشد بعد از این کردن نظر بر رویها دیدۀ خود را بدوزم تا به جایی ننگرم
7 در بهشتم گر خطاب آید که مقصودی بخواه غیر او اندیشهای دیگر نباشد در سرم
8 ناله و بیداری شبهای ما ضایع نشد ناگهان دولت به پای خود درآمد از درم
9 چون شبی در خدمت یاران به روز آوردهام من نه آن شخصم که بودم خود همامی دیگرم