تو بدین شکل و شمایل که از نشاط اصفهانی غزل 261

نشاط اصفهانی

آثار نشاط اصفهانی

نشاط اصفهانی

تو بدین شکل و شمایل که بخود مینگری

1 تو بدین شکل و شمایل که بخود مینگری جای آنست که بر ما بتکبر گذری

2 گر نه خود جان منی از چه برون می نایی گر نه خود عمر منی از چه بغفلت گذری

3 من چنان رفته ام از خود که زخود بی خبرم نتوان عیب تو گفتن که ز من بی خبری

4 شکنی بر شکن طره ی پرتاب فکن تا کی ای شوخ شکر لب دل ما میشکری

5 دیگران بیخبرند از نظر چالاکت نگهت سوی من و دیده بسوی دگری

6 آنکه با زلف پریشان دل مجموعش هست در همه جمع ندارد ز من آشفته تری

7 باده در دست از آن به که بود باد بدست می بخور تا غم بیهوده ی دنیا نخوری

8 همه شب دیده براه تو نهادست نشاط تا بخاک قدمت خشک کند چشم تری

عکس نوشته
کامنت
comment