1 آن شوخ که تکیهگاه او چشم ترست بازوی شهان چو بالشش زیر سرت
2 از بس که اساس بستر او عالیست چادر شب بسترش سپهر گرست
1 ستیزه گر فلکا از جفا و جور تو داد نفاق پیشه سپهرا ز کینهات فریاد
2 مرا ز ساغر بیداد شربتی دادی که تا قیامتم از مرگ یاد خواهد کرد
1 در حلقه بتان است سر حلقه آن پری رو در گوش حلقه زر بر دوش حلقه مو
2 زلفش گزنده عقرب کاکل کشنده افعی قامت چمنده شمشاد نرگس جهنده آهو
1 ای نگهت تیغ تیز غمزهٔ غماز را پشت به چشم تو گرم قافلهٔ ناز را
2 روز جزا تا رود شور قیامت به عرش رخصت یک عشوه ده چشم فسون ساز را