- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن شوخ رسید اینک و خلقی به نظاره چون نیست مرا طاقت نظاره چه چاره
2 هر کس به سر راه رود بهر تماشا مسکین من حیران کنم از راه کناره
3 خواهم که دوم پیش عنانش چو غلامان هر جا که رسد پیش من آن ماه سواره
4 چو ماتمیان چند کنم نوحه در آن کوی رخساره خراشیده و پیراهن پاره
5 بی خوابی ما را اگر آن شوخ نداند ای کاش بپرسی شبی از ماه و ستاره
6 خواهم که به یک زخم ازو کشته نگردم باشد که چشم لذت تیغش دو سه باره
7 نگرفت در آن سنگ دل افسانه جامی هر چند که خون می شود از وی دل خاره