- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن لاله رخ که باشد از داغ ما فراغش از دیده رفت لیکن بر سینه ماند داغش
2 سروی به تازگی بود از باغ لطف رسته زد سیل قهر موجی کند از حریم باغش
3 خرم گلی به بستان بشکفت بعد عمری نادیده سیر بلبل تاراج کرد زاغش
4 آن را که این شمامه دوران رباید از کف مشکل که هیچ عطری مشکین کند دماغش
5 زان گمشده ندانم با من نشان که گوید جایی نرفت کز کس کردن توان سراغش
6 دل را ره برون شد کی باشد از شب غم کز باد بی نیازی بی نور شد چراغش
7 اینسان که شغل هجران شد رنج بخش جامی کی خواب راحت آید بر بستر فراغش