-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن سفر کرده کش از ما دل گرفت جان فدایش هر کجا منزل گرفت
2 جان باقی بود یارب از چه رو رفت و خوی عمر مستعجل گرفت
3 تن فتاد از پای چون محمل براند جان برید از تن پی محمل گرفت
4 تا دلش ناید به درد از حال ما خویش را از حال ما غافل گرفت
5 گرد ما دریا شد از سیل سرشک یار ازان دریا ره ساحل گرفت
6 من قتیل یارم ای خوش آن قتیل کو تواند دامن قاتل گرفت
7 کی تواند جامی از پی رفتنش چون ز گریه پای او در گل گرفت