چنین که چهره خوب تو از عمادالدین نسیمی غزل 109

عمادالدین نسیمی

آثار عمادالدین نسیمی

عمادالدین نسیمی

چنین که چهره خوب تو دلبری داند

1 چنین که چهره خوب تو دلبری داند نه حسن حور و نه رخساره پری داند

2 به خاک پای تو کآب حیات ممکن نیست که همچو لعل لبت روحپروری داند

3 ستمگری نه پریچهره مرا کارست که هرکه هست پریرو ستمگری داند

4 نشان آینه جم ز جام لعلش پرس که جم، حقیقت جام سکندری داند

5 چگونه سرکشد از عشق و ترک جان نکند مجردی که چو عیسی قلندری داند

6 سری که هست ز دولت بر آستانه دوست گر التفات نمایند سروری داند

7 مرا به نور تجلی رخ تو شد هادی چو مرشدی که به تحقیق رهبری داند

8 دلی که چهره به اکسیر مهر چون زر کرد عجب نباشد اگر کیمیاگری داند

9 شراب لعل ترا جان من شناسد قدر چنانکه قیمت یاقوت جوهری داند

10 به سحر و عربده هاروت اگرچه مشهور است کجا چو مردم چشم تو ساحری داند

11 مقصر است نسیمی ز شرح غمزه دوست اگرچه در صفتش سحر سامری داند

عکس نوشته
کامنت
comment