-
لایک
-
ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن ماه دل افروز که رشک قمر آمد در پرده نهانست ولی پرده در آمد
2 گلهای بساتین همه نالند چو بلبل چون حسن تو در صحن چمن جلوه گر آمد
3 هرجا که تجلی رخت جلوه عیان کرد بالا شجری،دل حجری،لب شکر آمد
4 یک لمعه ز رخسار تو در ملک جهان تافت «صدق » ز دل خرقه و زنار بر آمد
5 صد بار بکشتند مرا در غم عشقت هر بار از آن بار دگر زنده تر آمد
6 هر تیرکه از شست تو آمد،بحقیقت بر سینه عشاق چو شهد و شکر آمد
7 هر جام که خوردیم از آن خم دل افروز در بار دگر جودت او بیشتر آمد
8 شاید که بدنیی و بعقبی نکند میل جانی که دو عالم بر او مختصر آمد
9 یاران همه در حالت خوش مست سماعند کز یار سفر کرده قاسم خبر آمد