- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 آن سرو بین که باز چه رعنا همی رود میآید او و عقل من از جا همی رود
2 حوریست بیرقیب که از روضه میچمد جانیست نازنین که به تنها همی رود
3 از زنگبار زلف پراکنده لشگری بر خویش جمع کرده به یغما همی رود
4 ما را اگر چه ساخت به خواری چو خاک راه شکرانه میدهیم که بر ما همی رود
5 مسکین دلم به قامت او رفت و خسته شد زان خسته میشود که به بالا همی رود
6 گویی چرا به منزل ما هم نمیرسند آهم که از ثری به ثریا همی رود؟
7 دل قطرهای ز شبنم دریای عشق اوست کز راه دیده باز به دریا همی رود
8 سلمان چو خامه، نامه به سودا سیاه کرد بس چون کند که کار به سودا همی رود