که گفت ای سرو سیمین‌تن از آشفتهٔ شیرازی غزل 1156

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

آشفتهٔ شیرازی

که گفت ای سرو سیمین‌تن به طرف باغ و بستان آی

1 که گفت ای سرو سیمین‌تن به طرف باغ و بستان آی گل افشان کن زرخسار و بتاراج گلستان آی

2 غلامت تا شود غلمان بهشتی را مشرف کن برای خجلت حوران بطوف باغ رضوان آی

3 گرت از چشم بدبینان گزندی پیش میآید پری وش پرده ای بر بند و شب از خلق پنهان آی

4 سکندر گو مساز آئینه بنگر ماه رخسارش خضر را گو بنوش آنلب برون از آب حیوان آی

5 برای دوستان بربند روز از مردمان پرده خلاف مدعی بی پرده شب در بزم یاران آی

6 سرای دل بسی تار است و منزلگاه اغیار است تو ایشمع شبستان ازل در خلوت جان آی

7 تو راهست ار گنه بیمر مترس آشفته از محشر اگر حب علی داری شتابان سوی میزان آی

عکس نوشته
کامنت
comment
بنر