جامی

جامی

جامی
جامی

آن غمزه زن چو گرد گلستان برآمده ست از جامی غزل 61

غزل 61 ام از 3391 خاتمة الحیات - غزلیات

آن غمزه زن چو گرد گلستان برآمده ست

1 آن غمزه زن چو گرد گلستان برآمده ست از شاخ گل نه غنچه که پیکان برآمده ست

2 بر هر گل زمین که گذشته ست خنده ناک از نوک خارها گل خندان برآمده ست

3 هرجا نهاده طره ژولیده بر عذار پهلوی لاله سنبل و ریحان برآمده ست

4 در هر چمن که سایه فکنده ست قامتش برجای سایه سرو خرامان برآمده ست

5 در دل شکست ناوک آهم چه حاجت است خط عذار او که زره سان برآمده ست

6 کو آن کمند زلف که در چاه آن ذقن مانده ست دل اسیر اگر جان برآمده ست

7 تا بسته ام گزیدن آن لب به خود خیال آب حیاتم از بن دندان برآمده ست

8 نوری که شب به دامن گردون فرو شود هر صبحدم تو را ز گریبان برآمده ست

9 تا کرد وصف خط تو جامی بنفشه اش از جویبار جدول دیوان برآمده ست

عکس نوشته
کامنت

سوالات متداول درباره شعر آن غمزه زن چو گرد گلستان برآمده ست

شاعر شعر آن غمزه زن چو گرد گلستان برآمده ست چه کسی است ؟

شاعر شعر آن غمزه زن چو گرد گلستان برآمده ست جامی می باشد.

شعر آن غمزه زن چو گرد گلستان برآمده ست در چه دوره‌ای سروده شده است؟

این شعر در قرن 9 سروده شده است.

قالب شعر آن غمزه زن چو گرد گلستان برآمده ست چیست ؟

قالب شعر آن غمزه زن چو گرد گلستان برآمده ست غزل است

مضمون اصلی شعر آن غمزه زن چو گرد گلستان برآمده ست چیست؟

این شعر در دسته‌بندی شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی قرار دارد و مضمون اصلی آن شعر فارسی, شعر کوتاه, طبیعت, عاشقانه, غمگین, می‌نوشی است.