آن ترک یغمائی نگر از ابن یمین فریومدی غزل 94

ابن یمین فریومدی

آثار ابن یمین فریومدی

ابن یمین فریومدی

آن ترک یغمائی نگر دلها بیغما میبرد

1 آن ترک یغمائی نگر دلها بیغما میبرد آن زلف بی آرام بین کآرام جانها میبرد

2 هر صبحدم باد صبا از زلف مشک افشان او آرد نسیمی سوی ما هوش از دل ما میبرد

3 بادی که وقت صبحدم از خاک کویش میوزد حقا که در جانپروری آب مسیحا میبرد

4 از خواب مستی صبحدم چون سر بر آرد ماه من خورشید تابان از رخش نور مصفا میبرد

5 معشوق سیم اندام من در دل ندارد جز جفا لیکن دل عشاق را اندیشه صد جا میبرد

6 چشم وی از هر گوشه ئی صد دل بردرد لحظه ئی چشم بد از وی دور باد الحق که زیبا میبرد

7 تا کی ببازار غمش نقد روان گردد زیان زینسان که با زلفش دلم دستی بسودا میبرد

8 گفتی مرو اندر پی اش کو هست بس نامهربان ای بیخبر آخر ببین من میروم یا میبرد

9 گفتم بدو کابن یمین جان تحفه میارد بتو خندید و گفت از بیخودی قطره بدریا میبرد

عکس نوشته
کامنت
comment