خوش آن شب کان مه از امیر شاهی سبزواری غزل 121

امیر شاهی سبزواری

آثار امیر شاهی سبزواری

امیر شاهی سبزواری

خوش آن شب کان مه رخسار و زلف پر شکن دیدم

1 خوش آن شب کان مه رخسار و زلف پر شکن دیدم بهار عارضش را سبزه بر گرد سمن دیدم

2 بر این جان بلاکش، کس نکردست آنچه من کردم از این چشم سیه‌رو، کس مبیناد آنچه من دیدم

3 غبار کوی او را می‌شنیدم کحل بینایی بحمدالله نمردم تا به چشم خویشتن دیدم

4 نیامد خوشگوارم شربت عیشی در این مجلس که چون گل عاقبت بگریستم چندان که خندیدم

5 مگو: شاهی غم دل با دهان او چرا گفتی نیاز خویش کردم عرضه، چون جای سخن دیدم

عکس نوشته
کامنت
comment