- لایک
- ذخیره
- شاعر
- عکس نوشته
- ثبت کامنت
- دیگر شعرها
1 خوش آن شب کان مه رخسار و زلف پر شکن دیدم بهار عارضش را سبزه بر گرد سمن دیدم
2 بر این جان بلاکش، کس نکردست آنچه من کردم از این چشم سیهرو، کس مبیناد آنچه من دیدم
3 غبار کوی او را میشنیدم کحل بینایی بحمدالله نمردم تا به چشم خویشتن دیدم
4 نیامد خوشگوارم شربت عیشی در این مجلس که چون گل عاقبت بگریستم چندان که خندیدم
5 مگو: شاهی غم دل با دهان او چرا گفتی نیاز خویش کردم عرضه، چون جای سخن دیدم